تراجعلغتنامه دهخداتراجع. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) بهم بازگشتن . (زوزنی ). با یکدیگر واپس آمدن . (دهار). بیکدیگر بازگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سپسایگی بازگشتن و از همدی
تراجعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بهعقب برگشتن؛ بازگشتن.۲. برگشتن به جای خود.۳. در کاری یا امری به یکدیگر مراجعه و گفتگو کردن.
تراجیللغتنامه دهخداتراجیل . [ ت َ ] (ع اِ) کرفس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تراجملغتنامه دهخداتراجم . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) با یکدیگر سنگ انداختن . (زوزنی ). سنگ اندازی کردن با هم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد): تراجموا بالحجاره ؛ س
تخاطبلغتنامه دهخداتخاطب . [ ت َ طُ ] (ع مص )با یکدیگر در روی سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تکالم و تراجع کلام . (قطر المحیط).
بازگردیدنلغتنامه دهخدابازگردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . برگردیدن . مراجعت . رجعت کردن . تراجع. بازآمدن . معاودت . (منتهی الارب ). بعقب برگشتن . از باز بمعنی عقب