ترابیلغتنامه دهخداترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) از اهالی قسطمون و از شعرای قرن دهم هجری است و بوعظ و تدریس اشتغال داشت . اشعار او عارفانه است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
ترابیلغتنامه دهخداترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) تقی الدین بن اسماعیل بن یوسف السندی حصکفی الشافعی ، مکنی به ابوبکر، مشهور به ترابی . بسال 920 هَ . ق . در عمادیه در گذشت . او راست : شرح القصاری فی التصریف . (از اسماء المؤلفین ص 238).
ترابیلغتنامه دهخداترابی . [ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن ابی الهیثم . محدث است . (منتهی الارب ). ابوبکربن ابی الهیثم محمدبن عبدالصمد ترابی .ابن ماکولا گوید وی ابوبکر محمدبن ابی الهیثم عبدالصمد الترابی المروزی است . از ابومجد عبداﷲبن احمدبن حمویه السرخسی روایت کند و از او حسین بن مجدالفراء البغوی و ابوا
تارابیلغتنامه دهخداتارابی . (اِخ ) محمود، منسوب به تاراب بخارا. جوینی در تاریخ جهانگشای در ذکر خروج تارابی آرد: در شهور سنه ٔ ست ّوثلثین وستمائة قِران ِ نَحْسَین بود در برج سرطان ، منجمان حکم کرده بودند که فتنه ای ظاهر شود و یمکن مبتدعی خروج کند. بر سه فرسنگی بخارا دیهی است که آنرا تاراب گویند.
تارابیلغتنامه دهخداتارابی . (اِخ ) یکی از طوایف پشت کوه ، از ایلات کرد ایران . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 69 شود.
علی تارابیلغتنامه دهخداعلی تارابی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) وی برادر محمود تارابی بود. محمود در سال 630 هَ .ق . در قریه ٔ تاراب از توابع بخارا به مخالفت با لشکر جغتای خان قیام کرد و چون به زهد و تقوی مشهور بود عده ٔ بسیاری از مریدانش به وی پیوستند. در جنگی که بین لشکر ج
ترابیهلغتنامه دهخداترابیه . [ ت ُ بی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) (حروف ...) مقابل حروف آتشین است و آنرا حروف خاکی و ارضیه نیز گویند و عبارت از: د، ح ، ل ، ع ، ر، خ ، ش میباشد. رجوع به حروف آتشین شود.
ترابیدنلغتنامه دهخداترابیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) رفتن آب بپالایش ، اندک اندک . و روغن نیز که از انا پالایش گیرد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چکیدن آب از کوزه بود. (اوبهی ). تراویدن و ترشح کردن باشد مطلقاً، اعم از آب و شراب و روغن و امثال آن از ظروف . (برهان ) (آنندراج ). چکیدن آب از ظروف . (فره
ترابیدنفرهنگ فارسی عمید= تراویدن: ◻︎ بخل همیشه چنان ترابد از آن روی / کآب چنان از سفال نو بترابد (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۳).
مثلثهفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) ویژگی حرفی که دارای سه نقطه است: پ.۲. ویژگی هرسه برجی که بر طبیعتی واحد دلالت کنند.۳. (ادبی) = مثلث⟨ مثلثهٴ آبی (مایی): (نجوم) [قدیمی] سه برج حوت و سرطان و عقرب.⟨ مثلثهٴ آتشی (ناری): (نجوم) [قدیمی] سه برج حمل و اسد و قوس.⟨ مثلثهٴ بادی (هوایی): (
ترابیهلغتنامه دهخداترابیه . [ ت ُ بی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) (حروف ...) مقابل حروف آتشین است و آنرا حروف خاکی و ارضیه نیز گویند و عبارت از: د، ح ، ل ، ع ، ر، خ ، ش میباشد. رجوع به حروف آتشین شود.
ترابیدنلغتنامه دهخداترابیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) رفتن آب بپالایش ، اندک اندک . و روغن نیز که از انا پالایش گیرد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چکیدن آب از کوزه بود. (اوبهی ). تراویدن و ترشح کردن باشد مطلقاً، اعم از آب و شراب و روغن و امثال آن از ظروف . (برهان ) (آنندراج ). چکیدن آب از ظروف . (فره
ترابیدنفرهنگ فارسی عمید= تراویدن: ◻︎ بخل همیشه چنان ترابد از آن روی / کآب چنان از سفال نو بترابد (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۳).
استرابیواژهنامه آزاداز واژه استراب و ریشه پهلوی میباشد و به معنای ستاره آبها، آبادانی و عمارت و منسوب به ایزدبانوی آبهای روان میباشد.