تذکارلغتنامه دهخداتذکار.[ ت َ ] (ع مص ) یاد کردن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نگه داشتن چیزی در ذهن . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (المنجد). || ذکر نمودن ، و بکسر خطا
تذکارپای خاتونلغتنامه دهخداتذکارپای خاتون . [ ] (اِخ ) زن ملک ظاهر بیبرس بندقدار که یکی از ممالیک بحریه ٔ مصر بود. وی خانقاه «رباط بغدادیه » را در قاهره بسال 684 هَ . ق . تأسیس کرد. این
تذاریلغتنامه دهخداتذاری . [ ] (اِخ ) یکی از مترجمین و نقله ٔ کتب اززبانهای دیگر به زبان عربی . رجوع به فهرست ابن الندیم چ مصر ص 341 و رجوع به تدرس در همین لغت نامه شود.
تذکارپای خاتونلغتنامه دهخداتذکارپای خاتون . [ ] (اِخ ) زن ملک ظاهر بیبرس بندقدار که یکی از ممالیک بحریه ٔ مصر بود. وی خانقاه «رباط بغدادیه » را در قاهره بسال 684 هَ . ق . تأسیس کرد. این