تذریحلغتنامه دهخداتذریح . [ ت َ ] (ع مص ) کاغله در طعام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ذراح انداختن در طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ذراریح که نوعی سم است ، در ط
تبریحلغتنامه دهخداتبریح . [ ت َ ] (ع مص ) برنجانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || در مشقت و شدت انداختن کسی را کار. (آنندراج ): برح به الامر تبریحاً؛ در مشقت و شدت انداخت ک
تتریحلغتنامه دهخداتتریح . [ ت َ ] (ع مص ) اندوهگین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوهگین کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تجریحلغتنامه دهخداتجریح . [ ت َ ] (ع مص ) خسته کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تذویحلغتنامه دهخداتذویح . [ ت َذْ ] (ع مص ) پراکنده کردن شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || پریشان و متفرق گردانیدن مال را. (منتهی الا
تذبیحلغتنامه دهخداتذبیح . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کُشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (المنجد) (اقرب الموارد). بسیار کشتن حیوانات را. (آنندراج ). گستردن
مذرحلغتنامه دهخدامذرح . [ م ُ ذَرْ رِ ] (ع ص ) آنکه ذراریح در طعام اندازدو آن را زهردار کند. (از ناظم الاطباء). شخصی که ذرّاح در طعام اندازد. (آنندراج ). نعت فاعلی است از تذریح
مذرحلغتنامه دهخدامذرح . [ م ُ ذَرْ رَ ] (ع ص ) طعام مذرح ؛ طعام که ذراح [ جانور خرد سمی ] در آن اندازند. (از متن اللغة). طعامی که سم ذراریح در آن کرده باشند. مذروح . (از اقرب ال
تبریحلغتنامه دهخداتبریح . [ ت َ ] (ع مص ) برنجانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || در مشقت و شدت انداختن کسی را کار. (آنندراج ): برح به الامر تبریحاً؛ در مشقت و شدت انداخت ک
تتریحلغتنامه دهخداتتریح . [ ت َ ] (ع مص ) اندوهگین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوهگین کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تجریحلغتنامه دهخداتجریح . [ ت َ ] (ع مص ) خسته کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).