تدهدهلغتنامه دهخداتدهده . [ ت َ دَ دُه ْ ] (ع مص ) درگردیدن . (زوزنی ). غلطیدن سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تدهدملغتنامه دهخداتدهدم . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) بیفتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء)(المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن . (اقرب الموارد).
تدهدیلغتنامه دهخداتدهدی . [ ت َ دَ دی ] (ع مص )غلطیدن سنگ و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و قد تبدل من الهاء یاء فیقال تدهدی الحجر و غیره تدهدیاً، و دهدیته دهداةً و د
تدهیةلغتنامه دهخداتدهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) زیرک گفتن کسی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || عیب و نقص کردن کسی را. || آفت رسانیدن بکسی . (منتهی الار
تادهلغتنامه دهخداتاده .[ دِ ] (اِخ ) یکی از حواریون مسیح . نویسندگان کلیسایی گویند، که آبگار پادشاه خُسْرُوِن معاصر مسیح (ع ) بود. او بمرضی علاج ناپذیرمبتلا گردید و توسط آنانیاس
joiningدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوستن، ازدواج کردن، متصل کردن، پیوند زدن، گراییدن، متحد کردن، در مجاورت بودن، پا گذاشتن
متدهدهلغتنامه دهخدامتدهده . [ م ُ ت َ دَ دِه ْ ] (ع ص ) غلطنده . (آنندراج ). مُتَدَهدی . سنگ غلطیده و ساقط شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تدهده شود.
حجرالبلورلغتنامه دهخداحجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و
تدهدملغتنامه دهخداتدهدم . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) بیفتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء)(المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن . (اقرب الموارد).
تدهدیلغتنامه دهخداتدهدی . [ ت َ دَ دی ] (ع مص )غلطیدن سنگ و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و قد تبدل من الهاء یاء فیقال تدهدی الحجر و غیره تدهدیاً، و دهدیته دهداةً و د
تدهیةلغتنامه دهخداتدهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) زیرک گفتن کسی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || عیب و نقص کردن کسی را. || آفت رسانیدن بکسی . (منتهی الار