تدخینلغتنامه دهخداتدخین . [ت َ ] (ع مص ) دود کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(آنندراج ). دود برآمدن از آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلند شدن دود آتش . (اقرب الموارد).
تداینلغتنامه دهخداتداین . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) به وام با یکدیگر فروختن . (زوزنی ). به یکدیگر فروختن به وام . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به نسیه و وام خرید و فروخت کردن .
تدثینلغتنامه دهخداتدثین . [ ت َ ] (ع مص ) پریدن و بشتاب فرودآمدن مرغ جای جای متقارب . (منتهی الارب ). پریدن مرغ و بشتاب فرودآمدن جای جای نزدیک بهم . (ناظم الاطباء). || آشیان گرفت
تدخنلغتنامه دهخداتدخن . [ ت َ دَخ ْ خ ُ ](ع مص ) دودکند شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بوی دود گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دودآگین شدن روی چیزی . (المنجد). دودآگین شدن د
تدفینلغتنامه دهخداتدفین . [ ت َ ] (ع مص ) مرده را در گور کردن : در فرزه ٔ نیشابور قرب صدهزار آدمی هلاک شد و کس به تغسیل و تکفین و تدفین ایشان فرانمی رسید و همه را با آن جامه که د
چپقفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی آلت تدخین با دستۀ چوبی و سر سفالی که توتون را در سر آن میریزند و دود میکنند.
تنباکو کشیدنلغتنامه دهخداتنباکو کشیدن . [ تَم ْ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب ) تدخین تنباکو. قلیان کشیدن : آن جوانانی که تنباکو کشنداولش اﷲ و آخر هو کشند.؟ (از آنندراج ).