تدابیرلغتنامه دهخداتدابیر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تدبیر. تدبیرها و بندوبست و ص-لاح دید. (ناظم الاطباء) : و انواع تدابیر موافق انوار تقادیر نمی آید. (سندبادنامه ص 55). رجوع به تدبیر شو
تدابیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. پایاننگریها، تدبیرها، چارهاندیشیها، درایتها ۲. رایزنیها، شورها، عاقبتاندیشیها، مشورتها
إجراءاتٌ قهريةدیکشنری عربی به فارسیاقدامات خشونت آميز , تدابير شديد , تدابير قهر آميز (شديد) , تدابير خشن , اقدامات شديد (خشن)
راضی شدنلغتنامه دهخداراضی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خشنود وخرسند گشتن . (ناظم الاطباء). قانع شدن . خرسند گردیدن . خشنود گشتن : همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الا ب
عام الفیللغتنامه دهخداعام الفیل . [ مُل ْ ](اِخ ) سال 570 م . است و بدین سال رسول (ص ) تولد یافت و از آن رو آن را عام الفیل خوانند که ابرهه با لشکریان خود که فیل سوار بودند به قصد وی
نان پارهلغتنامه دهخدانان پاره . [ رَ / رِ ](اِ مرکب ) قطعه ای از نان . قطعه ٔ نان . لبی نان . تکه ٔنان . کسره : هرکه همت او برای طعمه است درزمره ٔ بهایم معدود گردد چون سگی گرسنه که
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد الس