تخوقلغتنامه دهخداتخوق . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) دور شدن از یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تباعد از. (اقرب الموارد) (المنجد). || فراخ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اتساع . (اقرب الموارد) (المنجد).
تخویقلغتنامه دهخداتخویق . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) فراخ گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). توسیع. (المنجد) (اقرب الموارد).
متخوقلغتنامه دهخدامتخوق . [ م ُ ت َ خ َوْ وِ ] (ع ص ) فراخ گردیده و دور شده . (آنندراج ). فراخ شده و پهن شده . (ناظم الاطباء). || جدا شده و دور شده از دیگری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخوق شود.
متخوقلغتنامه دهخدامتخوق . [ م ُ ت َ خ َوْ وِ ] (ع ص ) فراخ گردیده و دور شده . (آنندراج ). فراخ شده و پهن شده . (ناظم الاطباء). || جدا شده و دور شده از دیگری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخوق شود.