تخنیقلغتنامه دهخداتخنیق . [ ت َ ] (ع مص ) خبه کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فشردن حلق کسی تا بمیرد. یقال : خنقته العَبْرةُ؛ ای غص بالبکاء حتی کأن
تخنیقفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خفه کردن . 2 - در علم عروض ، حذف کردن «م » از اول «مفاعیلن ».
تخنیقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خفه کردن؛ فشار دادن گلوی جانداری تا خفه شود.۲. (ادبی) در عروض، انداختن میم مفاعیلن که فاعیلن بشود و بهجای آن مفعولن بگذارند.
تبنیقلغتنامه دهخداتبنیق . [ ت َ ] (ع مص ) تبنیق الودی ؛ پیوندکردن نهال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مجروح کردن پشت کسی را بتازیانه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطب
تجنیقلغتنامه دهخداتجنیق . [ ت َ ] (ع مص ) سنگ انداختن به منجنیق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحنیقلغتنامه دهخداتحنیق . [ ت َ ] (ع مص ) از غلاف برآمدن و منتشر شدن خارهای خوشه ٔ زراعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تخریقلغتنامه دهخداتخریق . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بدریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دریدن و پاره پاره کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج
تخلیقلغتنامه دهخداتخلیق . [ ت َ ](ع مص ) به خَلوق اندودن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). طلا کردن کسی را به بوی خوش و زعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معطر
مخنقلغتنامه دهخدامخنق . [ م ُخ َن ْ ن ِ ] (ع ص ) جلاد و آنکه خفه می کند. خفه کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تخنیق شود.
مخنقلغتنامه دهخدامخنق . [ م ُ خ َن ْ ن َ ](ع ص ) به خبه مرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خفه کرده و بر خفه مرده . (ناظم الاطباء). || (اِ) جای رسن خبه از گلو.
هزجلغتنامه دهخداهزج . [ هََ زَ ] (ع مص ) سراییدن سرود طرب انگیز. (منتهی الارب ). ترنم و انشاد. (اقرب الموارد). || (اِ) آواز تندر. (منتهی الارب ). صوت الرعد و الذِبّان . (اقرب ا
زحافلغتنامه دهخدازحاف . [ زِ ] (ع مص ) در لغت مرادف زحف بمعنی رفتن و خزیدن است . (از محیط المحیط). رجوع به معنی بعد شود. || (اصطلاح شعر و عروض ) افتادن حرفی است میان دو حرف ، پس
تبنیقلغتنامه دهخداتبنیق . [ ت َ ] (ع مص ) تبنیق الودی ؛ پیوندکردن نهال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مجروح کردن پشت کسی را بتازیانه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطب