تخمملغتنامه دهخداتخمم . [ ت َ خ َم ْ م ُ ] (ع مص ) خوردن ریزه های طعام را که بر خوان باقی ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تتمملغتنامه دهخداتتمم . [ ت َت َم ْ م ُ ] (ع مص ) شکافته شدن بی آنکه جدا گردد یا شکافته از هم جدا گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تتمم الشی ٔ؛ شکافته شد بی آنکه آشکار گر
تثمیغلغتنامه دهخداتثمیغ. [ ت َ ] (ع مص ) پوشیدن سر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . غلاف کردن سر را. (قطر المحیط).
تجمملغتنامه دهخداتجمم . [ ت َ ج َم ْ م ُ ] (ع مص ) انبوه گردیدن گیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || (اِ) متعه ٔ زن طلاق یافته . (منتهی الارب ) (
تخمملغتنامه دهخداتخمم . [ ت َ خ َم ْ م ُ ] (ع مص ) خوردن ریزه های طعام را که بر خوان باقی ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
رُمَّهگویش بختیاریتخممرغ یا هر چیز شبیه تخممرغ (بعضىمرغها فقط در جایى تخم مىگذارند کهتخممرغ دیگرى را نیز ببینند. اینتخممرغ را رُمّه نامند. گاهى نیز بهجاىتخممرغ در لانه مرغ سنگى گ