تخمملغتنامه دهخداتخمم . [ ت َ خ َم ْ م ُ ] (ع مص ) خوردن ریزه های طعام را که بر خوان باقی ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تخمملغتنامه دهخداتخمم . [ ت َ خ َم ْ م ُ ] (ع مص ) خوردن ریزه های طعام را که بر خوان باقی ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
رُمَّهگویش بختیاریتخممرغ یا هر چیز شبیه تخممرغ (بعضىمرغها فقط در جایى تخم مىگذارند کهتخممرغ دیگرى را نیز ببینند. اینتخممرغ را رُمّه نامند. گاهى نیز بهجاىتخممرغ در لانه مرغ سنگى گ