تخلقلغتنامه دهخداتخلق . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) دروغ فرابافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دروغ گفتن . (زوزنی ). بربافتن دروغ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (
تخلللغتنامه دهخداتخلل . [ ت َخ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به میان گروهی در شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درآمدن در میان کسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). در میان قوم
تخلیقلغتنامه دهخداتخلیق . [ ت َ ](ع مص ) به خَلوق اندودن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). طلا کردن کسی را به بوی خوش و زعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معطر
تخللفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. در میان قوم شدن.۲. درآمدن در میان مردم.۳. در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن.۴. چیزی از لای دندان درآوردن؛ خلال کردن دندان.
jiggersدیکشنری انگلیسی به فارسیجیگرز، گاری تک اسبه، طناب قرقره، بادبان کوچک، یکجور کرجی کوچک، رقاص، رامشگر، ماشین نم مالی، جرثقیل ابی، درشکه یک اسبه، خیمه شب باز
تخلقلغتنامه دهخداتخلق . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) دروغ فرابافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دروغ گفتن . (زوزنی ). بربافتن دروغ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (
تخلللغتنامه دهخداتخلل . [ ت َخ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به میان گروهی در شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درآمدن در میان کسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). در میان قوم
تخلیقلغتنامه دهخداتخلیق . [ ت َ ](ع مص ) به خَلوق اندودن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). طلا کردن کسی را به بوی خوش و زعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معطر
تمدنلغتنامه دهخداتمدن . [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و همجیة و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت . و گویند مولدة است . (از اقرب الموارد). در شه