تخثیثلغتنامه دهخداتخثیث . [ ت َ ] (ع مص ) گردآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مرمت کردن چیزی . (ناظم الاطباء). ترمیم کردن چیزی .
تخثیرلغتنامه دهخداتخثیر. [ ت َ ] (ع مص ) سطبر و چغرات گردانیدن شیر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلیظ گردانیدن شیر را. (اقرب الموارد).
تخثیملغتنامه دهخداتخثیم . [ ت َ ] (ع مص ) پهناور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج ).
تغثیثلغتنامه دهخداتغثیث . [ ت َ ] (ع مص ) اندک فربه گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندک اندک فربه شدن شتر: غث بعیری ثم غثث ؛ ای هزل ثم سمن قلیلاً قلیلا؛ یعنی ازال غثا
joyedدیکشنری انگلیسی به فارسیشاد، شادی کردن، خوشحال کردن، لذت بردن از، خوشی کردن، خوشی دادن، مشعوف ساختن
تخثیثلغتنامه دهخداتخثیث . [ ت َ ] (ع مص ) گردآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مرمت کردن چیزی . (ناظم الاطباء). ترمیم کردن چیزی .
تخثیرلغتنامه دهخداتخثیر. [ ت َ ] (ع مص ) سطبر و چغرات گردانیدن شیر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلیظ گردانیدن شیر را. (اقرب الموارد).
تخثیملغتنامه دهخداتخثیم . [ ت َ ] (ع مص ) پهناور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج ).
تغثیثلغتنامه دهخداتغثیث . [ ت َ ] (ع مص ) اندک فربه گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندک اندک فربه شدن شتر: غث بعیری ثم غثث ؛ ای هزل ثم سمن قلیلاً قلیلا؛ یعنی ازال غثا
مخثملغتنامه دهخدامخثم . [ م ُ خ َث ْ ث ِ ] (ع ص ) پهناور گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که عریض و پهناور می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به تخثیم شو