تخطیطلغتنامه دهخداتخطیط.[ ت َ ] (ع مص ) مخطط بافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اندک خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندک خ
تخطیطفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - راه راه بافتن . 2 - خط دار کردن چیزی را؛ ج . تخطیطات .
تبطیطلغتنامه دهخداتبطیط. [ ت َ ] (ع مص ) تجارت مرغابی کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مانده و عاجز شدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المح
تخطیلغتنامه دهخداتخطی . [ ت َ خ َطْ طی ] (ع مص ) (از «خ طء») خطا کردن . || نسبت دادن کسی را به خطا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تخطؤ شود.
تخاطیطلغتنامه دهخداتخاطیط. [ ت َ ] (ع اِ) در شاهد زیر بمعنی خطوط چهره آمده است : و کان [ هرمس ] رجلاً آدم اللون ، تام القامة، اجلح ، حسن الوجه ، کث اللحیة، ملیح التخاطیط . (عیون ا
تخریطلغتنامه دهخداتخریط.[ ت َ ] (ع مص ) راندن دوا شکم کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تونسیلغتنامه دهخداتونسی . [ ن ِ / ن ُ ] (اِخ ) عمربن عبدالرحمن بن ابی القاسم بن محمدبن زکریا. او راست : اخلاص النصایح فی تخطیطالصفائح . ....که در شعبان 851 هَ . ق . این کتاب را ب
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (بک ) رأفت . استاد جغرافیا و علم شعوب در جامعه ٔ مصریه و مدرس تاریخ عمومی و جغرافیا در دارالعلوم . او راست : التبیان فی تخطیطالبلدان ،
باجوریلغتنامه دهخداباجوری . (اِخ ) محمود... محمودافندی عمر. نماینده ٔ مصر در مؤتمر علمی منعقد بسال 1889 م . در سوئد و نروژ. یکی از اساتید زبان عربی در مدرسه ٔ خدیویه ٔ سابق بود.
مخططلغتنامه دهخدامخطط. [ م ُ خ َطْ طِ ] (ع ص ) خطدارکننده چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کسی که خط راست می کشد. (ناظم الاطباء). || کسی که جامه ٔ خطد
مصورةلغتنامه دهخدامصورة. [ م ُ ص َوْ وِ رَ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) مصور. نام یکی از قوتهای تن است نزد طبیبان ، مانند جاذبه و ماسکه و دافعه و مولده و نامیه . مصوره یکی از هشت