تساهللغتنامه دهخداتساهل . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) همدیگر آسان گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تسامح . (زوزنی ) (متن اللغة). تلاین و تسامح . (اقرب الموارد) (المنجد).
تساهلفرهنگ مترادف و متضاد۱. انعطاف، تسامح، سهلگیری، آسانگیری ۲. سهلانگاری، مسامحه، مماطله ۳. سهلانگاری کردن، مسامحه کردن ≠ کوشیدن ۴. سهل گرفتن، آسان گرفتن ≠ سخت گرفتن
joiningدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوستن، ازدواج کردن، متصل کردن، پیوند زدن، گراییدن، متحد کردن، در مجاورت بودن، پا گذاشتن
تساهللغتنامه دهخداتساهل . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) همدیگر آسان گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). تسامح . (زوزنی ) (متن اللغة). تلاین و تسامح . (اقرب الموارد) (المنجد).