تخریبلغتنامه دهخداتخریب . [ت َ ] (ع مص ) ناآباد کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ویران کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خراب کردن . (آن
تخربلغتنامه دهخداتخرب . [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) خوردن کرم چوبخوار، درخت را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سوراخ کردن کرم ، درخت را. (المنجد).
ترئبةلغتنامه دهخداترئبة. [ ت َ ءِ ب َ ] (ع مص ) (از «رب ء») بردن و دور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اذهاب . (اقرب الموارد) (المنجد).
اِجتياحٌدیکشنری عربی به فارسیتخريب کردن , ويران کردن , ريشه کن کردن , نابود کردن , متلاشي کردن , منهدم کردن , درهم کوبيدن , در نور ديدن , تهاجم , ريشه کني , يورش حمله