تخدیرلغتنامه دهخداتخدیر. [ ت َ ] (ع مص ) پردگی گردانیدن زن . (تاج المصادر بیهقی ). پردگی گردانیدن . (زوزنی ). پردگی گردانیدن دختر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). مقیم بودن دختر د
تخدیر کردنلغتنامه دهخداتخدیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی حس نمودن و سست کردن اندام و جز آن . (ناظم الاطباء).
تخدیر کردنلغتنامه دهخداتخدیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی حس نمودن و سست کردن اندام و جز آن . (ناظم الاطباء).