تخددلغتنامه دهخداتخدد. [ ت َ خ َدْ دُ ] (ع مص ) تخدد لحم ؛ تخدیدآن . (منتهی الارب ). لاغر شدن و کم گردیدن گوشت کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). انجوغ گرفتن و لاغرشدن .
تبددلغتنامه دهخداتبدد. [ ت َ ب َدْ دُ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد). پریشان گردیدن . (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج
تجددلغتنامه دهخداتجدد. [ ت َ ج َدْ دُ ] (ع مص ) نو شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (آنندراج ). نو گردیدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تجددخواهلغتنامه دهخداتجددخواه . [ ت َ ج َدْ دُ خوا / خا ] (نف مرکب ) مقابل کهنه پرست . که نوی خواهد. که نوطلبی کند. که رسم کهن را زیر پا گذارد. رجوع به تجدد و متجدد شود.
تخادعلغتنامه دهخداتخادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) فریبش نمودن . (دهار). خود را فریب خورده وانمود کردن و فریب خورده نبودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب ا
تخادنلغتنامه دهخداتخادن . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با یکدیگر راست شدن در دوستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
انجوغ گرفتنلغتنامه دهخداانجوغ گرفتن . [ اَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نشکنج گرفتن . (ناظم الاطباء). منقبض شدن . تشنج . (زمخشری ، ازیادداشت مؤلف ): اقورار، تشنج ، شنج ، تخدید؛ انجوغ گرفتن
درهم کشیدهلغتنامه دهخدادرهم کشیده . [ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متقلص و کوتاه شده و چین دار. (ناظم الاطباء). مقمئن . (منتهی الارب ): اقفعلال ، تجعثم ، تجعثن ، تقلص ، تکر
ذرورلغتنامه دهخداذرور. [ ذُ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . دمیدن خورشید. دمیدن صبح . طالع شدن روز. طلوع . برآمدن آفتاب وماه و ستاره . (زوزنی ). || ذرور لحم ؛ نزاری و لاغری گوشت . (از
متخددلغتنامه دهخدامتخدد. [ م ُ ت َ خ َدْ دِ ] (ع ص ) انجوغ گرفته و لاغر شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لاغر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پوشیده و پنهان و مسدود. (ناظم
لاغرلغتنامه دهخدالاغر. [ غ َ ] (ص ) مقابل فربه . نزار. باریک . باریک اندام . اَعجف . بات ّ. ابضع. تاک ّ. خجیف . خاسف . خل ّ. رجیع. دانق . رزیح . زک ّ. ساهمة. (شتر...) سودالبطون