خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخته نرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تخته نرد
/taxtenard/
معنی
= نرد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
backgammon
-
جستوجوی دقیق
-
تخته نرد
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ) (اِمر.) آلت مخصوص بازی نرد و آن شامل دو قطعة مستطیل شکل است که به وسیلة لولا به هم متصل شده اند. دو سر هر قطعه به شش خانه تقسیم گردیده و مهره های بازی به ترتیبی خاص در این خانه ها قرار می گیرند.
-
تخته نرد
لغتنامه دهخدا
تخته نرد. [ ت َ ت َ / ت ِ ن َ ] (اِ مرکب ) تخته که بر آن بازی نردبازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اسباب بازی نرد. (ناظم الاطباء). ظاهراً درست آن تخت نرد، چنانکه در نسخ قدیمی منوچهری نیز همین گونه آمده است : نه نرد و نه تخت نرد پیش مانه محضر و نه قبا...
-
تخته نرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) taxtenard = نرد
-
تخته نرد
دیکشنری فارسی به عربی
طاولة
-
واژههای مشابه
-
تَختَه
لهجه و گویش بختیاری
taxta 1. تخته چوب؛ 2. بخشى از زمین یا باغکرتبندى یا قسمتبندى شده.
-
تخته تخته
لغتنامه دهخدا
تخته تخته . [ ت َت َ ت َ ت َ / ت َ ت ِ ت َ ت ِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) قطعه قطعه . پارچه پارچه . (ناظم الاطباء). لخت لخت : چو تخته سنگ بر آن خانه تخته تخته ٔ زر. فرخی .گهی چون تخته تخته ساده سیم اندر هوا بر هم گهی چون توده توده سوده کافورست بر بالا.مسع...
-
تخته بر تخته
لغتنامه دهخدا
تخته بر تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ت َ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) صفحه بصفحه . ورق ورق بر روی هم .پاره پاره . لخته لخته . تخته تخته انباشته : زیبقیهای آبگینه ٔ آب تخته بر تخته گشته نقره ٔ ناب .نظامی .
-
تخته تخته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لوح خشبي
-
یک تخته
لغتنامه دهخدا
یک تخته . [ ی َ / ی ِ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) یک تخت . یک دست . || (ص مرکب ) یک پارچه . یک تکه : روی این لحاف یک تخته است .
-
تخته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← تختهمدار
-
تخته 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← تختهفنر
-
woodblock, Chinese block
تخته 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طبلوارهای کوچک و مستطیلشکل با منشأ چینی که امروزه در سازگان/ ارکستر سمفونیک از آن استفاده میشود
-
sailboard
تختهبادبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وسیلهای مانند تختهموج که دارای دکل و بادبان است
-
snowboard1, board
تختهبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی برفسُرۀ کوتاه و پهن که هر دو پا به شکل اریب بر روی آن قرار میگیرد