تخافتلغتنامه دهخداتخافت . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) پنهانی گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پنهانی و آرام سخن گفتن . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد): فانطلقوا و هم یتخاف
لَا تُخَافِتْفرهنگ واژگان قرآنپنهان و مخفي نكن (کلمه خفت که مصدر تخافت باب تفاعل آن است ، به معناي کتمان و پنهان کردن چيزي است )
تافتلغتنامه دهخداتافت . (اِخ ) (ویلیام هاوارد...) (1857-1930 م ) که از سال 1909 م . تا 1913 رئیس جمهوری کشورهای متحده ٔ امریکای شمالی بود. وی در «سن سیناتی » پا بعرصه ٔ وجود گذا
تافتانلغتنامه دهخداتافتان . (اِ) از م-اده ٔ تافت-ن . (فرهن-گ نظ-ام ). || ن-ان کلفتی که به دیوار تنور زده بپزند مقابل نان سنگک که بر روی ریگ گرم روی زمین کوره پخته میشود. (فرهنگ نظ
لَا تُخَافِتْفرهنگ واژگان قرآنپنهان و مخفي نكن (کلمه خفت که مصدر تخافت باب تفاعل آن است ، به معناي کتمان و پنهان کردن چيزي است )
تفاتحلغتنامه دهخداتفاتح . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) سخن پوشیده بهم گفتن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تخافت . (اقرب الموارد).
متخافتلغتنامه دهخدامتخافت . [ م ُت َ ف ِ ] (ع ص ) پنهانی گوینده . (آنندراج ). خواننده ٔ به آواز پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخافت شود.
پنهانیلغتنامه دهخداپنهانی . [ پ َ / پ ِ ] (ص نسبی ، ق ) نهانی . نهفته . خبی ٔ. (منتهی الارب ). خَب ْء.(منتهی الارب ) (دهار). پوشیده . مستور. غیب . (منتهی الارب ). خبیئة. مخفی . مق
پنهانلغتنامه دهخداپنهان . [ پ َ / پ ِ ] (ص ، ق ) مخفی . پوشیده . راز. نهان . خافی . خافیة.خفاء.خفی ّ. مُدَغمر. خفوة. دفینة. مستور. باطن . نهفته . دفین . مدفون . مُدَخِمس . (منتهی