تخارستانلغتنامه دهخداتخارستان . [ ت ُ رِ ] (اِخ ) طخارستان معرب تخارستان است . تخارستان علیا و سفلی دارد. در جانب شرقی بلخ و غربی جیحون است و از تخارستان علیا تا بلخ سی فرسنگ است مس
طخارستانلغتنامه دهخداطخارستان . [ طُ رِ ] (اِخ ) (ملوک ...) طایفه ای از ملوک غور که پایتخت آنان بامیان بود.
طخارستانلغتنامه دهخداطخارستان . [ طُ رِ ] (اِخ ) طخیرستان نیز گویند، ولایتی است وسیع و بزرگ که شامل چندین شهر میباشد. و من حیث المجموع از نواحی وتوابع خراسان بشمار می رود. این ولایت
تخاریفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. از مردم تخارستان.۲. زبانی از شاخههای مستقل زبانهای هندواروپایی که مردم تخار با آن سخن میگفتند و اکنون از میان رفته است.
سکلکندلغتنامه دهخداسکلکند. [ س َ ک َ ک َ ] (اِخ ) ایالتی است در تخارستان شهری است پر برکت . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). شهرکی است به خراسان اندر میان کوه نهاده و بسیار کشت
سکلکندیلغتنامه دهخداسکلکندی .[ س َ ک َ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب است به سکلکند که از نواحی تخارستان است . (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).