تبادلغتنامه دهخداتباد. [ ت َ دد ] (ع مص ) (از «ب دد») حریف و همتای خویش را در حرب گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تحادلغتنامه دهخداتحاد. [ ت َ حادد ] (ع مص ) با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن
تخادعلغتنامه دهخداتخادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) فریبش نمودن . (دهار). خود را فریب خورده وانمود کردن و فریب خورده نبودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب ا
تخادنلغتنامه دهخداتخادن . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با یکدیگر راست شدن در دوستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تخارلغتنامه دهخداتخار. [ ت ُ ](اِخ ) نام پادشاه دهستان ، که بلخ و بامیان باشد و از مبارزان لشکر کیخسرو بود. (انجمن آرا) (آنندراج ).
الفاظلغتنامه دهخداالفاظ. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَفظ. سخنان . (آنندراج ) (المنجد). صاحب تاج العروس گوید: «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است - انتهی . و صاحب منتهی الارب آرد: لفظ؛
درهم پیچیدنلغتنامه دهخدادرهم پیچیدن . [ دَ هََ دَ ] (مص مرکب ) درنوردیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). تکویر. (ترجمان القرآن جرجانی ). || درهم پیچیدن شاخه های درختان ، التفاف آن .(یادداشت م
حجرالبلورلغتنامه دهخداحجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و
طباقلغتنامه دهخداطباق . [ طِ ] (ع اِ) موافق . برابر. و منه : والسموات طباق ٌ، جهت مطابقه بعض مر بعض را. یا آنکه بعض آن بالای بعض است . (منتهی الارب ). قوله تعالی : الذی خلق سبع
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنام جدش که احمدبن مفلح ب