تحوتلغتنامه دهخداتحوت . [ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تحت . فرومایگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اراذل سفله . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مقابل اعالی و اشراف . (قطر المحیط). و م
تحوطلغتنامه دهخداتحوط. [ ت َ ] (ع اِ) سال سخت که فراگیرد شتران و گوسفندان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علم است برای سالی خشک که مالها را فراگیرد وآنها را به هلاکت رساند. (
تحوطلغتنامه دهخداتحوط. [ ت َ ح َوْ وُ ] (ع مص ) نگاه داشتن و پاس داشتن و تعهد کسی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). نگاه داشتن و تعهد کسی کردن : فلان یتحوط اخاه
تاوتکلغتنامه دهخداتاوتک . [ وُ ت َ ] (اِ مرکب ) «تا» + «تک » (ترکیب دوکلمه مترادف ). صاحب برهان و آنندراج آرند: بمعنی دوتا و هر دوتا باشد - انتهی . مضاعف و دوتا و دولا. (ناظم الا
تبوتلغتنامه دهخداتبوت . [ ت َ ] (ع اِ) لغتی است در تابوت . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). التابوت و التبوت ؛ الصندوق من الخشب و الفلک . ج ، توابیت . (قطر المحیط). تابوت . (ناظم ال
تحاتلغتنامه دهخداتحات . [ ت َ حات ت ] (ع مص ) پوست بازکنده شدن . || خراشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فروریختن و پاشیده شدن برگ از شاخه . (از اقرب الموارد) (از قطر
تحتلغتنامه دهخداتحت . [ ت َ ](ع اِ، ق ) زیر. ضد فوق . ظرف آید و اسم . و چون اسم باشد مبنی بر ضم بود، گویند: مِن ْ تحت ُ. ج ، تحوت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از
تاوتکلغتنامه دهخداتاوتک . [ وُ ت َ ] (اِ مرکب ) «تا» + «تک » (ترکیب دوکلمه مترادف ). صاحب برهان و آنندراج آرند: بمعنی دوتا و هر دوتا باشد - انتهی . مضاعف و دوتا و دولا. (ناظم الا
تبوتلغتنامه دهخداتبوت . [ ت َ ] (ع اِ) لغتی است در تابوت . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). التابوت و التبوت ؛ الصندوق من الخشب و الفلک . ج ، توابیت . (قطر المحیط). تابوت . (ناظم ال