تحلیفلغتنامه دهخداتحلیف . [ ت َ] (ع مص ) سوگند دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). سوگند دادن کسی را. (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر
تحلیففرهنگ مترادف و متضاد۱. سوگند ادا کردن، سوگندخوردن، قسم خوردن، قسم یاد کردن ۲. سوگنددادن، قسم دادن
تحیفسلغتنامه دهخداتحیفس . [ ت َ ح َ ف ُ ] (ع مص ) جنبیدن بر بسترو بی قرار بودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلطیدن بر خوابگاه . تحلحل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تجلیفلغتنامه دهخداتجلیف . [ ت َ ] (ع مص ) هلاک کردن سال قحط مالها را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).