تحفنیسلغتنامه دهخداتحفنیس . [ ] (اِخ ) (سر دنیا) زوجه ٔ فرعون شهریار مصر که هدد خواهرش را تزویج نمود (کتاب اول پادشاهان 11: 18 - 20) و شوهرش از نسل طبقه ٔ 22 ملوک مصر بود. || شهری
تافیسارلغتنامه دهخداتافیسار. (اِ) تافیار، درباس را گویند. گیاهی است که برگش به رازیانه ماند. در ضماد بکار برند چون مسهل بسیار قوی است تناولش خطرناک است . (از لسان العجم شعوری ج 1 و
تانیستلغتنامه دهخداتانیست . (اِ) بلغت بربر خس الحمار ، رجل الحمام ، حالوما، کحلا، شنجار، شنگار، انقلیا، قالقس و حمیرا راگویند. رجوع به لکلرک ج 1 ص 456 و ج 2 ص 29 و 345 و ذیل ص 346
تانیستارلغتنامه دهخداتانیستار. (اِ) اسم جرم فلک نهم در دساتیر آمده . (آنندراج ) (انجمن آرا). جسم آسمان نهم . (ناظم الاطباء).
حانیشلغتنامه دهخداحانیش . (اِخ ) (مذکور در اشعیا 30:4) گمان میرود که یکی از شهرهای خالصه ٔ شاهی بوده که در جنوب تحفنیس واقع بوده . رجوع به تحفنیس شود. (قاموس کتاب مقدس ).
محفسلغتنامه دهخدامحفس . [ م ُ ح َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحفیس . بی قرار و بی آرام در بستر. (ناظم الاطباء). جنبنده بر بستر و بی قرار. (آنندراج ). || علیحده و جداشده . (ناظ
تافیسارلغتنامه دهخداتافیسار. (اِ) تافیار، درباس را گویند. گیاهی است که برگش به رازیانه ماند. در ضماد بکار برند چون مسهل بسیار قوی است تناولش خطرناک است . (از لسان العجم شعوری ج 1 و