تحریکشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ] تحریکشده، ملتهب، بدتر شده بغرنج، پیچیده بهبودنیافته، زوال یافته
تصرفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ده، غصبی، اشغالی، مسخَر، تسخیرشده مصادرهشده متصرفه، متصرفی بدون مجوز، غیرقانونی
بازتاب کلی تضعیفشدهattenuated total reflectance, frustrated internal reflectance, internal reflectanceواژههای مصوب فرهنگستانروش طیفشناختی فروسرخ برای اندازهگیری طیف جذبی مواد کدر
بینشدرمانیinsight therapyواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه رواندرمانی مبتنی بر این نظریه که تغییرات شخصیتی عمیق و دیرپا حاصل نمیشود مگر آنکه مُراجع منشأ نگرشهای تحریفشده و تمهیدات دفاعی خود را دریابد
پیدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی درمعرض دید، پدید، پدیدار، معلوم، محسوس، مشهود، قابل مشاهده، قابل تشخیص، ملموس، بارز، هویدا، آشکار، ظاهر، ظاهری دروغی، تحریفشده، هجوآمیز، مستتر
تحریکشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ] تحریکشده، ملتهب، بدتر شده بغرنج، پیچیده بهبودنیافته، زوال یافته