تحدیقلغتنامه دهخداتحدیق . [ ت َ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحدیج شو
تحدیقفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - تیز نگریستن ، تند نگاه کردن ، چشم هشتن . 2 - گرد کسی بر آمدن .
تحدیقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نظر دوختن به چیزی؛ خیره نگریستن؛ تیز نگریستن.۲. احاطه کردن؛ گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن.
تحبیقلغتنامه دهخداتحبیق . [ ت َ ] (ع مص ) جمع کردن متاع و محکم کردن کار آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
تحدیلغتنامه دهخداتحدی . [ت َ ح َدْ دی ] (ع مص ) قصد و آهنگ چیزی کردن . || برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (
تحدیثلغتنامه دهخداتحدیث . [ ت َ ] (ع مص ) حدیث کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیث کسی چیزی
تحدیجلغتنامه دهخداتحدیج . [ ت َ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیق . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحدیدلغتنامه دهخداتحدید. [ ت َ ] (ع مص ) حد چیزی پدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). تحدید خانه و زمین ؛حدود آ
تحدیجلغتنامه دهخداتحدیج . [ ت َ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیق . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
باصرلغتنامه دهخداباصر. [ ص ِ ] (ع ص ) چشم دارنده . ذوبصر. (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || لمح باصر؛ ذوبصر و تحدیق . (تاج العروس ). نگاه تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی
تحبیقلغتنامه دهخداتحبیق . [ ت َ ] (ع مص ) جمع کردن متاع و محکم کردن کار آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
تحدیلغتنامه دهخداتحدی . [ت َ ح َدْ دی ] (ع مص ) قصد و آهنگ چیزی کردن . || برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (
تحدیثلغتنامه دهخداتحدیث . [ ت َ ] (ع مص ) حدیث کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیث کسی چیزی