تحديدیکشنری عربی به فارسیبمبارزه طلبيدن , رقابت کردن , سرپيچي کردن , سرتافتن , متهم کردن , طلب حق , گردن کشي , دعوت بجنگ
تحدیلغتنامه دهخداتحدی . [ت َ ح َدْ دی ] (ع مص ) قصد و آهنگ چیزی کردن . || برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (
تهدیلغتنامه دهخداتهدی . [ ت َ هََ دْ دی ] (ع مص ) راه یافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).استرشاد. (اقرب الموارد). رجوع به تهدی کردن شود.
تحدیفرهنگ انتشارات معین(تَ حَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برابری کردن در کاری . 2 - نبرد جستن ، به نبرد خواندن . 3 - فزونی جستن . 4 - (مص م .) قصد کردن چیزی را. 5 - پیش خواندن .