تحدبلغتنامه دهخداتحدب . [ ت َ ح َدْ دُ ] (ع مص ) برآمدن پشت و فرورفتن سینه و شکم . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گوژپشتی و برآمدگی . (ناظم الاطباء). گوژپشت شدن . کوزی . ||
هنگ کوژیmodulus of convexityواژههای مصوب فرهنگستانکمیتی برای سنجش تحدب کرۀ یکۀ فضای بُرداری هنجیده متـ . هنگ تحدب
دیوپتریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهواحد اندازهگیری انکسار نور و تحدب و تقعر عدسی که عکس فاصلۀ کانونی بر حسب متر است.
طاقدیسanticlineواژههای مصوب فرهنگستانچینی که معمولاً به سمت بالا تحدب دارد و سنگهای قدیمیتر در هستۀ آن قرار گرفتهاند
ناودیسsynclineواژههای مصوب فرهنگستانچینی که معمولاً به سمت پایین تحدب دارد و سنگهای جوانتر در هستۀ آن قرار گرفتهاند