تجییفلغتنامه دهخداتجییف . [ ت َج ْ ] (ع مص ) مردار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بوی گرفتن مردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا
تجئیفلغتنامه دهخداتجئیف . [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تجییضلغتنامه دهخداتجییض . [ ت َج ْ ] (ع مص ) برگشتن از چیزی و میل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگشتن از چیزی . (آنندراج ). میل کردن و انحراف وعدول ترس را. (از اقرب المو
تجدیفلغتنامه دهخداتجدیف . [ ت َ ] (ع مص ) ناسپاسی کردن نعمت را و کم شمردن و گفتن که نیست مرا و نیست نزد من . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کافرنعمتی کردن و اندک
تجریفلغتنامه دهخداتجریف . [ ت َ ] (ع مص ) نیک فارندیدن (زوزنی ). به بیل برکندن گل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). نیک ریزیدن و تمام بدر بردن
تجفیفلغتنامه دهخداتجفیف . [ ت َ ] (ع مص ) خشک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). خشک کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
تجئیفلغتنامه دهخداتجئیف . [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تجییضلغتنامه دهخداتجییض . [ ت َج ْ ] (ع مص ) برگشتن از چیزی و میل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگشتن از چیزی . (آنندراج ). میل کردن و انحراف وعدول ترس را. (از اقرب المو
تجدیفلغتنامه دهخداتجدیف . [ ت َ ] (ع مص ) ناسپاسی کردن نعمت را و کم شمردن و گفتن که نیست مرا و نیست نزد من . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کافرنعمتی کردن و اندک
تجریفلغتنامه دهخداتجریف . [ ت َ ] (ع مص ) نیک فارندیدن (زوزنی ). به بیل برکندن گل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). نیک ریزیدن و تمام بدر بردن
تجفیفلغتنامه دهخداتجفیف . [ ت َ ] (ع مص ) خشک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). خشک کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)