تجهیزات جابهجایی زمینیground handling equipmentواژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی که برای بلند کردن یا جابهجایی اقلام سنگین از قبیل بال هواپیما یا موشک به کار میرود
تجهیزاتلغتنامه دهخداتجهیزات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ . جهاز. اسباب کار. ساز جنگ . وسایل کار و کارزار.
تجهیزاتدیکشنری فارسی به انگلیسیequipment, fitment, habiliments, materiel, matériel, paraphernalia, rig, store, supplies
نیازمندیهای جابهجاییmovement requirementواژههای مصوب فرهنگستاننیازهای اعلامشده و زمانبندیشدۀ مربوط به نقلوانتقال یگانها و کارکنان و تجهیزات برای جابهجایی از مبدأ مشخص به مقصد مشخص
آماد 1logisticsواژههای مصوب فرهنگستانعلم طرحریزی و جابهجایی و نگهداری نیروها عمدتاً شامل طراحی و توسعه و فراهمسازی و انبارش و انتقال و توزیع مواد و اقلام؛ جابهجایی و تخلیه و بستری کردن نیروها د
واپایش جابهجاییmovement controlواژههای مصوب فرهنگستاننظارت یگانهای مسئول بر جابهجایی کارکنان و تجهیزات و نیز ایجاد هماهنگی در انتقال سوخت و آب
افزاربند جرثقیلcrane rigger, cranemanواژههای مصوب فرهنگستانافزاربندی که تجهیزات و متعلقات جرثقیل را برای جابهجایی بار آماده میکند
گروه واپایش جابهجاییmovement control teamواژههای مصوب فرهنگستانیگانهایی که بهطور غیرمتمرکز مسئولیتهای جابهجایی شامل هدایت و نظارت بر کارکنان و تجهیزات و نیز هماهنگی انتقال سوخت و آب را بهصورت منطقهای یا در نقاط کلیدی