تجهلغتنامه دهخداتجه . [ ت َج ْه ْ ] (ع مص ) روی فرا کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). متوجه شدن چیزی را. (منتهی الارب ). لغتی است در اتجاه . (قطر المحیط). رجوع به اتجاه شود.
تژهلغتنامه دهخداتژه . [ ت َ ژَ / ژِ ] (اِ) غنچه ٔ گل باشد. (فرهنگ جهانگیری ). غنچه ٔ درخت و غنچه ٔ گل باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی غنچه ٔ گل خصوصاً و غنچه ٔ هر درخت عمو
تژهلغتنامه دهخداتژه . [ ت ِ ژِ ] (اِخ ) شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است . و رجوع به تژآتی و تژه آت و
تجهضملغتنامه دهخداتجهضم . [ ت َ ج َ ض ُ ] (ع مص ) بزرگی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعظم . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تکبر کردن . (منتهی الارب ) (آنندر
تجهیزلغتنامه دهخداتجهیز. [ ت َ ] (ع مص ) دوانیدن اسب را بروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم ال
تجهضملغتنامه دهخداتجهضم . [ ت َ ج َ ض ُ ] (ع مص ) بزرگی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعظم . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تکبر کردن . (منتهی الارب ) (آنندر
تجهیزلغتنامه دهخداتجهیز. [ ت َ ] (ع مص ) دوانیدن اسب را بروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم ال
تجهیزاتلغتنامه دهخداتجهیزات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ . جهاز. اسباب کار. ساز جنگ . وسایل کار و کارزار.
تجهیللغتنامه دهخداتجهیل . [ ت َ ] (ع مص ) به جهل منسوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به نادانی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار
تجهیةلغتنامه دهخداتجهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ج هَ و») فراخ گردانیدن زخم سر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فراخ گردانیدن جراحت و شکستگی سر را. (از اقرب الموارد