تجنیس مفروقلغتنامه دهخداتجنیس مفروق . [ ت َ س ِ م َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تجنیس مرکب شود.
تجنیسلغتنامه دهخداتجنیس . [ ت َ ] (ع مص ) رسیده گردیدن همه ٔ رطب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جنس به جنس فراهم آوردن . (منتهی الارب ). || با چیزی مانند شدن . (منتهی الارب
تجنیسفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - از جنس هم قرار دادن 2 - با چیزی مانند شدن . 3 - در ریاضی عدد صحیح را هم جنس عدد کسری کردن . 4 - در علم بدیع از صنایع لفظی است و در آن
تجنیس التصحیفلغتنامه دهخداتجنیس التصحیف . [ ت َ سُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) جرجانی گوید: آنست که در نقطه ٔ دو کلمه اختلاف باشد، مانند: انقی و اتقی . (از تعریفات جرجانی ص 36). شمس قیس و وطوا
تجنیس مرکبلغتنامه دهخداتجنیس مرکب . [ ت َ س ِ م ُ رَک ْک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چنان بود که دو لفظ متجانس یکی یا هر دو مرکب بود و این دو نوع است ، یکی آنکه در لفظ و خط متشابه باش
جناسلغتنامه دهخداجناس . [ ج ِ ] (ع مص ) هم جنس بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) همجنسی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح بدیع) آوردن دو یا چند کلمه که لفظاً یکی
غیرلغتنامه دهخداغیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (
مفروضةلغتنامه دهخدامفروضة. [ م َ ض َ ] (ع ص ) تأنیث مفروض .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مفروض شود.
مروقةلغتنامه دهخدامروقة. [ م ُ رَوْ وَ ق َ ] (ع ص ) تأنیث مروق که نعت مفعولی است از مصدر ترویق . رجوع به مروّق و ترویق شود.