۱. جلوهگر شدن؛ هویدا شدن؛ نمایان شدن.
۲. (تصوف) نور مکاشفه که از باریتعالی بر دل عارف ظاهر شود؛ تابش انوار حق در دل سالک پس از پیمودن مراحل سلوک و وصول به مقام فناءفیاللّه.
نمود
۱. بروز، پیدایی، جلوه، جلوهگری، ظهور، نمود
۲. تابش، روشنی، فروزش
۳. آشکار شدن، جلوه کردن، ظاهر شدن
۴. روشن شدن
۵. جلوهگر شدن، آشکار شدن، مشهود گردیدن، به جلوه درآمدن
agony, aura, burst, epitome, genius, manifestation, personification, revelation