تبردستهلغتنامه دهخداتبردسته . [ ت َ ب َ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ تبر. چوبی کوتاه که در تبر گذارند.
تاردستهfasciculus, fascicleواژههای مصوب فرهنگستان1. دستۀ کوچکی از تارهای عصبی یا ماهیچهای 2. دستهای از تارهای ماهیچه که عملکرد کمابیش یکسان دارند
وَردایست تاشدهfolded tropopauseواژههای مصوب فرهنگستانساختار چینخورده و ناپیوستهای از وَردایست که معمولاً با چرخندهای قوی و جریانهای جتی شدید و مناطق جبههای فعال همراه است
نقطة انشعاب تاشدگیfold bifurcation pointواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار نیز: نقطة انشعاب گرهزینی saddle node bifurcation point انشعاب نقطة حدی limit point bifurcation
تبردستهلغتنامه دهخداتبردسته . [ ت َ ب َ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ تبر. چوبی کوتاه که در تبر گذارند.