تثبیجلغتنامه دهخداتثبیج . [ ت َ ] (ع مص ) فعلی مشوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاری مشوش کردن . (ناظم الاطباء). مشوش کردن فعلی . (زوزنی ). || تعمیه نم
تثبجلغتنامه دهخداتثبج . [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) تثبج الراعی بالعصاء؛ گذاشتن راعی عصا را بر پشت و هر دو دست را بدان بند کردن و آویختن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (ناظم
تثبیتلغتنامه دهخداتثبیت . [ ت َ ](ع مص ) بر جای بداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بر جای داشتن . (ترجمان عادل بن علی ) (مجمل اللغة). ثابت گردانیدن و برجای داشتن . (منتهی الارب ) (نا
تثبیرلغتنامه دهخداتثبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن از حاجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حبس کردن چیزی بر کسی . (از قطر المحیط). حبس کردن . (شرح قاموس ). حبس کردن چی
تثبیطلغتنامه دهخداتثبیط. [ ت َ ] (ع مص ) درنگی کردن . (ترجمان عادل بن علی ). بازداشتن کسی را از کاری و بر تأخیر و درنگ داشتن او را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): مشغول کردن و ب
تثبیةلغتنامه دهخداتثبیة. [ ت َ ب ِ ی َ ] (ع مص ) گردآوردن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در زندگانی کسی [ را ] درود و ثنا گفتن . (تاج المصادر بیهق
مثبجلغتنامه دهخدامثبج . [ م ُ ث َب ْ ب َ ](ع ص ) سخن و یا مکتوب درهم پیچیده و مشوش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تثبیج شود. || تعمیه شده و بیان ناکرده . (ناظم ا
مثبجلغتنامه دهخدامثبج . [ م ُ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تعمیه کند در سخن و خط و بیان نکند آن را.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که در سخن و یا مکتوب تعمیه می
تثبجلغتنامه دهخداتثبج . [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) تثبج الراعی بالعصاء؛ گذاشتن راعی عصا را بر پشت و هر دو دست را بدان بند کردن و آویختن . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (ناظم
تثبیتلغتنامه دهخداتثبیت . [ ت َ ](ع مص ) بر جای بداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بر جای داشتن . (ترجمان عادل بن علی ) (مجمل اللغة). ثابت گردانیدن و برجای داشتن . (منتهی الارب ) (نا
تثبیرلغتنامه دهخداتثبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن از حاجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حبس کردن چیزی بر کسی . (از قطر المحیط). حبس کردن . (شرح قاموس ). حبس کردن چی