تتولغتنامه دهخداتتو. [ ت َ ] (ع اِ)تتوالقلنسوة؛ هر دو گیسوی کلاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ذؤابة و منه تتوالقلنسوة؛ ای ذؤابتاها.
تتولغتنامه دهخداتتو. [ ت َ وْ ] (اِ) در هندی نام بیست و پنج قوه است که از لوازم حیوان است . رجوع به آثارالباقیه بیرونی ص 22 و 88 شود.
تتوآنلغتنامه دهخداتتوآن . [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از نقاشان معروف اسپانیاست . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 312 شود.
تتوآنلغتنامه دهخداتتوآن . [ ت ِ ت ُ ](اِخ ) یا تطوان . مرکز مراکش اسپانیا است و 93700 تن سکنه دارد. سامی بیگ در ذیل تَتوان آرد: قصبه ای است که در مغرب اقصا و چهار هزار و پانصد گز
تتوبةلغتنامه دهخداتتوبة. [ ت َ وِ ب َ ] (ع مص ) از گناه بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگشتن از گناه . || باز مهربان شدن خدا بر کسی . توفیق توبه دادن کسی را خدای . || آسان گرد
تتوجلغتنامه دهخداتتوج . [ ت َ ت َوْ وُ ] (ع مص ) تاج برهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). افسر پوشیدن . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). تاج بر سر نهادن . (آنند
تتوآنلغتنامه دهخداتتوآن . [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از نقاشان معروف اسپانیاست . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 312 شود.
تتوآنلغتنامه دهخداتتوآن . [ ت ِ ت ُ ](اِخ ) یا تطوان . مرکز مراکش اسپانیا است و 93700 تن سکنه دارد. سامی بیگ در ذیل تَتوان آرد: قصبه ای است که در مغرب اقصا و چهار هزار و پانصد گز
تتوبةلغتنامه دهخداتتوبة. [ ت َ وِ ب َ ] (ع مص ) از گناه بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگشتن از گناه . || باز مهربان شدن خدا بر کسی . توفیق توبه دادن کسی را خدای . || آسان گرد
تتوجلغتنامه دهخداتتوج . [ ت َ ت َوْ وُ ] (ع مص ) تاج برهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). افسر پوشیدن . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). تاج بر سر نهادن . (آنند