تتارچهلغتنامه دهخداتتارچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) نوعی از تیر باشد و پیکان خاصی هم دارد. (برهان ). نوعی از تیر. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از اسامی تیرها به اعتبار پیکان . (شرفنامه ٔ منیری ).
تاتاریلغتنامه دهخداتاتاری . (ص نسبی ) منسوب به تاتار. رجوع به تاتار شود.- اسب تاتاری ؛ اسبهای تند رو را گویند. ترّ؛ اسب تاتاری تیزرو.جورف ؛ اسب تاتاری تیزرو (منتهی الارب ).- چشم تاتاری ؛ چشم مورب و تنگ : گفت کا
تتاریلغتنامه دهخداتتاری . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تتار. (ناظم الاطباء). تاتاری . تتری . که از سرزمین تاتار و یا تتار و تتر باشد. مردم تاتار و یا هرچیز منسوب بدان : گل بهاری بت تتاری نبیذ روشن چرا نیاری ؟رودکی (از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج <s