تبیانلغتنامه دهخداتبیان . [ ت َ/ ت ِب ْ ] (ع مص ) از «بَیَن َ» بفتح اول قیاسی و بکسرشاذ است . واضح و آشکار شدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). هویدا کردن . (دهار). پیدا و آش
تبنانلغتنامه دهخداتبنان . [ ت ُ ] (اِ) تنبان وپای جامه و شلوار دراز. (ناظم الاطباء). بمعنی تبان است که باء بنون مقدم شده و این جایز است . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 307 ب ).
تایان بهادرلغتنامه دهخداتایان بهادر. [ ب َ دُ ] (اِخ ) از امراء ترک و رسول امیر تیمور گورکان به نزد «زنده حشم ». رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 405 و 420 شود.
تایان مالغتنامه دهخداتایان ما. (مغولی ، اِ) بلوشه در تحقیقات جامعالتواریخ ذیل تایان ماه آرد: بهتر است که «تایان ما» خوانده شود از «تای »، «طای » و «دای » که کلمه ٔ ترکی است و معنی ی
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الطلاوی (الشیخ ) احمدبن حسین الخمیس الطلاوی . او راست : البرهان علی بطلان غایة التبیان [ در فقه شافعی ] ألیف 1318 هَ . ق . طبع مصر. (مع
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمدبن خضر عمری شافعی کازرونی ملقب بنورالدین .نزیل مکه . او راست : الصراط المستقیم فی تبیان القرآن الکریم . و طوالع الانوار. و آن تفس
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (بک ) رأفت . استاد جغرافیا و علم شعوب در جامعه ٔ مصریه و مدرس تاریخ عمومی و جغرافیا در دارالعلوم . او راست : التبیان فی تخطیطالبلدان ،