تبهلغتنامه دهخداتبه . [ ت َ ب َه ْ ] (ص ) مخفف تباه باشد. (برهان ) (فرهنگ نظام ). تباه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). و با کردن و شدن و گشتن و گردیدن ترکیب شود
تبهلغتنامه دهخداتبه . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) سامی بیک تب شهر باستانی مصر را بدین صورت ضبط کرده است . رجوع به تب و قاموس الاعلام ترکی شود.
تبهلغتنامه دهخداتبه .[ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) ثیبه . سامی بیک تب شهر قدیمی یونان را بدین دو صورت ضبط کرده است . رجوع به تب و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تبةلغتنامه دهخداتبة. [ ت ِب ْ ب َ ] (ع اِ) حالت سخت . (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). حالت سختی . (ناظم الاطباء).