تبلجلغتنامه دهخداتبلج . [ ت َ ب َل ْ ل ُ ] (ع مص ) روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). روشن شدن صبح . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ||
تالجوتلغتنامه دهخداتالجوت . (اِخ ) قومی از اقوام مغول که بسال 578 هَ . ق . با اونک خان و چنگیزخان جنگیدند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 16، 18 و 19 شود.
تبعجلغتنامه دهخداتبعج . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) تبعج سحاب ؛ واشدن ابر و بازماندن باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تبجیدلغتنامه دهخداتبجید. [ ت َ ] (ع مص ) مقیم شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تبجید در مکان ؛ اقامت گزیدن در آن . (از اقرب الموارد).
تبجیسلغتنامه دهخداتبجیس . [ ت َ ] (ع مص ) روان کردن آب را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تبجیس آب ؛ روان کردن آن . (از اقرب الموارد). || شکافتن ریش . (منتهی الارب ) (ناظم
تبجیل کردنلغتنامه دهخداتبجیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احترام کردن و گرامی داشتن . (ناظم الاطباء) : ایشان وی را تبجیل کردند و بجایی فرودآوردند و نزلهای گران فرستادند. (تاریخ بی
صباحلغتنامه دهخداصباح . [ ص َ ] (اِخ ) (دعاء...) نام دعائی است منسوب به امیرالمؤمنین علی (ع ) که در نزدشیعه خواندن آن در هر بامداد فضیلت دارد. آغاز آن : اللهم یا من دلع لسان ال
دلعواژهنامه آزادبه معنای بیرون کردن زبان از دهان، و همچنین کلمه ای است در دعای صباح امام علی (ع):اللهم یا من دلع لسان الصباح بنطق تبلجه.
متبلجلغتنامه دهخدامتبلج . [ م ُ ت َ ب َل ْ ل ِ ] (ع ص ) صبح روشن . (آنندراج )(ناظم الاطباء). || خندان و شاد. (آنندراج ). خنده کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبلج شود.
طاهر هرویلغتنامه دهخداطاهر هروی . [ هَِ رِ هََ / هَِ رَ] (اِخ ) ابوالقاسم طاهربن احمد هروی . صاحب برید نیشابور بود از ادب بهره ٔ وافر داشت و نامه های نیکو می نوشت و اشعار ملیح میسرود
تنفسلغتنامه دهخداتنفس . [ ت َ ن َف ْ ف ُ ] (ع مص ) نفس زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دم برزدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). داخل کردن نفس به ریه وخارج کر