تبعثلغتنامه دهخداتبعث . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برآمدن و روان شدن : تبعث منه الشعر و غیره ؛ برآمد و روان شد. (منتهی الارب ).برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی . (ناظم الاطبا
تبعصصلغتنامه دهخداتبعصص . [ ت َ ب َ ص ُ ] (ع مص ) تبعص . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اضطراب کردن . (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). || بخود درپیچیدن مار زخم خورده . (منتهی الارب ) (آن
تبعثقلغتنامه دهخداتبعثق . [ ت َ ب َ ث ُ ] (ع مص ) ریزان شدن آب از شکستگی کناره ٔ حوض و خم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبعجلغتنامه دهخداتبعج . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) تبعج سحاب ؛ واشدن ابر و بازماندن باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تباصرلغتنامه دهخداتباصر. [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) دیدن بعض ایشان مر بعض را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبحصللغتنامه دهخداتبحصل . [ ت َ ب َ ص ُ ] (ع مص ) سطبرو بسیار گردیدن گوشت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
تبعصصلغتنامه دهخداتبعصص . [ ت َ ب َ ص ُ ] (ع مص ) تبعص . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اضطراب کردن . (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). || بخود درپیچیدن مار زخم خورده . (منتهی الارب ) (آن
متبعصلغتنامه دهخدامتبعص . [ م ُ ت َ ب َع ْ ع ِ ] (ع ص ) اضطراب کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مضطرب و بخود در پیچیده مانند مار زخم خورده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبعص ش
بی قراریلغتنامه دهخدابی قراری . [ ق َ ] (حامص مرکب ) بی ثباتی . حالت و کیفیت بی قرار. ناپایداری . (از ناظم الاطباء). مقابل ثبات و سکون . || بی آرامی و قَلَق و وحشت و اضطراب . (ناظم
اضطرابلغتنامه دهخدااضطراب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اضطراب چیزی ؛ تحرک و موج زدن و برخی از آن برخوردن یا زدن به برخی است . (از اقرب الموارد). تحرک و موج زدن . (از لسان العرب ). جنبیدن و
تبعثقلغتنامه دهخداتبعثق . [ ت َ ب َ ث ُ ] (ع مص ) ریزان شدن آب از شکستگی کناره ٔ حوض و خم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).