تبصیصلغتنامه دهخداتبصیص . [ ت َ ] (ع مص ) برآوردن زمین آنچه که اول برمی آورد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چشم بازکردن سگ بچه . (تاج المصادر بیهقی ). چشم باز کردن سگ بچه ٔ نوزاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تبصصلغتنامه دهخداتبصص . [ ت َ ب َص ْ ص ُ ] (ع مص ) درخشیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). تبلق . (تاج العروس ) (قطر المحیط).
تبششلغتنامه دهخداتبشش . [ ت َ ب َش ْ ش ُ ] (ع مص ) شادی نمودن . (زوزنی ). شادمان و گشاده روی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
طبعسازلغتنامه دهخداطبعساز. [ طَ ] (نف مرکب ) سازگار با مزاج . مساعد با طبیعت . موافق با مزاج : به گوش آواز هر مرغی لطیف و طبعساز آیدبدست می ز شادی هر زمان بانگ جواز آید. فرخی .تا طبعسازباشد دینداری شیریست تازه ریخته بر شکر. <