تبرئه کردنلغتنامه دهخداتبرئه کردن . [ ت َ رِ ءَ / ءِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی گناه شمردن . پاک شمردن . منزه کردن کسی را از تهمت . پاک ساختن کسی را از شبهه . مبرا ساختن کسی را از افتراء.
تبرئه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات تبرئه کردن، بریالذمه کردن، آزاد کردن، امان دادن معاف کردن، حمایت کردن، بخشیدن ادا کردن، لغو کردن
تبرئه حاصل کردنلغتنامه دهخداتبرئه حاصل کردن . [ت َ رِ ءَ / ءِ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبرئه جستن . رجوع به تبرئه جستن و تبرئة و دیگر ترکیب های آن شود.
تبرئةلغتنامه دهخداتبرئة. [ ت َ رِ ءَ ] (ع مص ) پاک گردانیدن کسی را از چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفع شبهه کردن از کسی و درست داشتن برائت او. || بیزار کر
تبريةدیکشنری عربی به فارسیامرزش گناه , بخشايش , عفو , بخشودگي , تبرءه , براءت , انصراف از مجازات , منع تعقيب کيفري
acquitsدیکشنری انگلیسی به فارسیتبرئه می شود، تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، ادا کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، پرداختن و تصفیه کردن، ادای نمودن، برائت کردن
acquittingدیکشنری انگلیسی به فارسیتبرئه، تبرئه کردن، روسفید کردن، برطرف کردن، ادا کردن، از عهده برامدن، انجام وظیفه کردن، پرداختن و تصفیه کردن، ادای نمودن، برائت کردن