تبحرلغتنامه دهخداتبحر. [ ت َ ب َح ْ ح ُ ] (ع مص ) دور درشدن در علم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تبقر. (زوزنی ). دریا شدن در علم . (دهار). بسیارعلم شدن . (غیاث اللغات ) (آنند
تبهرلغتنامه دهخداتبهر. [ ت َ ب َهَْ هَُ ] (ع مص ) پر گردیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || روشن شدن ابر. (از اقرب الموارد) (از
خوانندۀ رسیتالrecitalistواژههای مصوب فرهنگستانتکخوان یا تکنوازی که در اجرای رسیتال تبحر دارد متـ . نوازندۀ رسیتال
کتابنگارbibliographer 1, bibliographواژههای مصوب فرهنگستانکسی که در امر تدوین کتابنگاشت تبحر دارد و به توصیف ویژگیهای کتاب میپردازد