تباهلغتنامه دهخداتباه . [ ت َ ] (ص ) پهلوی تپاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تبه . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ). با لفظ شدن و کردن و نمودن و ساختن [ وگر
تباهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پایمال، تبه، تلف، خراب، زایل، ضایع، فاسد، هبا، منهدم، نفله، هدر ۲. مضمحل، منکوب ۳. آشفته، پریشان، نابسامان ۴. باطل ۵. نادرست، خطا، ناراست
تبعهلغتنامه دهخداتبعه . [ ت َ ب َ ع َ ] (اِ) تابعان و پیروان .این جمع تابع است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذاز تازی ، پیروان و تابعین . (ناظم الاطباء). جمع تابعاست . تابعه
تباه داشتنلغتنامه دهخداتباه داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) باطل داشتن . ضایع و فاسد کردن : همی دارد او دین یزدان تباه مبادا بران نامور بارگاه . فردوسی .و ما را دوزخی میخواندو کار ما ر
تباه ساختنلغتنامه دهخداتباه ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تباه گردانیدن . تباه کردن . ضایع و فاسد و خراب ساختن : طَلخ ؛ تباه ساختن کتاب را. (منتهی الارب ). باطل و بکارنیامدنی ساختن چ
تباه شدنلغتنامه دهخداتباه شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاسد شدن . (ناظم الاطباء). تباه گشتن . تباه گردیدن . ضایع شدن .خراب گشتن . مختل شدن . اختلال پیدا کردن : دل ایشان را ناچار
تباه کردنلغتنامه دهخداتباه کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتن . (ناظم الاطباء). هلاک کردن . نابود کردن . (ناظم الاطباء) : نهانش همی کرد خواهم تباه چه بینید و این را چه دارید راه .
تباه گردانیدنلغتنامه دهخداتباه گردانیدن . [ ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تباه کردن . بهمه ٔ معانی رجوع به تباه و تباه کردن و دیگر ترکیب های تباه شود.
تباه داشتنلغتنامه دهخداتباه داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) باطل داشتن . ضایع و فاسد کردن : همی دارد او دین یزدان تباه مبادا بران نامور بارگاه . فردوسی .و ما را دوزخی میخواندو کار ما ر
تباه ساختنلغتنامه دهخداتباه ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تباه گردانیدن . تباه کردن . ضایع و فاسد و خراب ساختن : طَلخ ؛ تباه ساختن کتاب را. (منتهی الارب ). باطل و بکارنیامدنی ساختن چ
تباه شدنلغتنامه دهخداتباه شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاسد شدن . (ناظم الاطباء). تباه گشتن . تباه گردیدن . ضایع شدن .خراب گشتن . مختل شدن . اختلال پیدا کردن : دل ایشان را ناچار
تباه کردنلغتنامه دهخداتباه کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتن . (ناظم الاطباء). هلاک کردن . نابود کردن . (ناظم الاطباء) : نهانش همی کرد خواهم تباه چه بینید و این را چه دارید راه .