تایابادلغتنامه دهخداتایاباد. (اِخ ) تایاباذ، قریه ای در بوشح از اعمال هرات . (انساب سمعانی ورق 102 ب ) (معجم البلدان ج 2 ص 357). در مرآت البلدان ج 1 ص 337 این کلمه به تصحیف تایاد آ
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی . (اِخ )ابراهیم بن محمد تایابادی مکنی به ابوالعلاء فقیه و پیشوای کرامیة بود. حافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبةاﷲ دمشقی و دیگران از وی روایت کرده اند.
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی .(ص نسبی ) منسوب به تایاباد است . رجوع به تایاباد و تایابادی ابراهیم بن محمد و رجوع به تایب آبادی شود.
تارآبادلغتنامه دهخداتارآباد. (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد در 9000گزی شمال بوکان و 1500 گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . جلگه ، معتدل و مالاریائی ا
تایبادلغتنامه دهخداتایباد. (اِخ )قریه ای است از باخرز و از آن جا است عارف مرشد شیخ زین الدین پیر امیر تیمور صاحب قران ، و اصل در آن تایب آباد بوده و تایباد مخفف آن است . (انجمن آر
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی .(ص نسبی ) منسوب به تایاباد است . رجوع به تایاباد و تایابادی ابراهیم بن محمد و رجوع به تایب آبادی شود.
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی . (اِخ )ابراهیم بن محمد تایابادی مکنی به ابوالعلاء فقیه و پیشوای کرامیة بود. حافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبةاﷲ دمشقی و دیگران از وی روایت کرده اند.
تایادلغتنامه دهخداتایاد. (اِخ ) مصحف تایاباد، تایاباذ، تایباد و تایب آباد است . رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 337 و تایاباد و تایباد و تایب آباد شود.
تایب آبادلغتنامه دهخداتایب آباد. [ ی ِ ] (اِخ ) تایاباد. تایباد. طایباد. طیبات . تائب آباد. رجوع به تایاباد و تایباد شود.