تاکلغتنامه دهخداتاک . (اِ) درخت انگور. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 250) (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ اوبهی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ
رزبرلغتنامه دهخدارزبر. [ رَ ب ُ ] (نف مرکب ) رزبرنده . که رز را ببرد. که رز را تراش دهد. برنده ٔ رز. || (اِ مرکب ) افزاری که بدان درخت رز را تراش دهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فار
گریه ٔ تاکلغتنامه دهخداگریه ٔ تاک . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی است که در موقع بریدن شاخ تاک فروریزد. || کنایه از شراب انگور. (آنندراج ) : تو فکر نامه ٔ خود ک
پرخوفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بریدن شاخههای زاید تاک و سایر درختان؛ پر کاوش.۲. کندن علفهای هرز از میان کشتزار.
فرخوفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بریدن شاخههای زائد تاک و سایر درختان.۲. کندن علفهای هرزه از میان کشتزار.
تکلغتنامه دهخداتک . [ ت َک ک ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ا