تاپاکلغتنامه دهخداتاپاک . (اِ) طپیدن و اضطراب و بیقراری . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). بیقراری و تب داشتن و مصدر آن تپیدن وبطاء معرب است . (آنندراج ) (انجمن آرا)
تااکهلغتنامه دهخداتااکه . [ اُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از بنادر قدیم ایران در خلیج فارس . (ایران باستان ص 1509).
تاباکلغتنامه دهخداتاباک . (اِ) تپیدن و اضطراب و بیقراری و تب داشتن و مصدر آن تپیدن و بطاء معرب است . (آنندراج ذیل تاپاک ) : از غم و غصه دل دشمنت بادگاه در تاباک و گاهی در سنخج .م
تاپاجسلغتنامه دهخداتاپاجس . [ ج ُ ] (اِخ ) رودی در برزیل منشعب از ساحل یمین رود آمازن بطول 1500 هزار گز.
تاپاللغتنامه دهخداتاپال . (اِ) سرگین گاو را گویند . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || تنه ٔ درخت را نیز گفته اند. (برهان ).تنه ٔ درخت که بتازیش دوحه گویند. (شرفنامه ٔمنیری ).
تاباکلغتنامه دهخداتاباک . (اِ) تپیدن و اضطراب و بیقراری و تب داشتن و مصدر آن تپیدن و بطاء معرب است . (آنندراج ذیل تاپاک ) : از غم و غصه دل دشمنت بادگاه در تاباک و گاهی در سنخج .م
سنخجلغتنامه دهخداسنخج . [ س َ ن َ ] (اِ) ظاهراً مصحف جخج . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). علتی است که آنرا تنگی نفس گویند و به عربی ضیق النفس خوانند. (برهان ). ربو. سنخچ : از غم و
تااکهلغتنامه دهخداتااکه . [ اُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از بنادر قدیم ایران در خلیج فارس . (ایران باستان ص 1509).