تأمیلغتنامه دهخداتأمی . [ ت َءَم ْ می ] (ع مص ) خریدن کنیزک . (زوزنی ). کنیزک گرفتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تآمیرلغتنامه دهخداتآمیر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تأمور. (اقرب الموارد). رجوع به تامور و تأمور شود. || ج ِ تؤمور.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تؤمور شود.
تامیریسلغتنامه دهخداتامیریس . (اِخ ) یا «تامیراس » شاعر و موسیقی دان افسانه های یونان که نسبت به خدایان بی اعتنایی کرد ولی مغلوب گشت و بینایی خود را از دست داد.