تأریقلغتنامه دهخداتأریق . [ ت َءْ ] (ع مص ) بی خواب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (زوزنی ).بیدار داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تاریخ الروملغتنامه دهخداتاریخ الروم . [ خُرْ رو ] (ع اِمرکب ) رجوع به تاریخ رومیان و تاریخ اسکندری شود.
تاریخ جایی یا امری بودنلغتنامه دهخداتاریخ جایی یا امری بودن . [ خ ِ اَ دَ ](مص مرکب ) از همه ٔ گذشته ٔ آن ، بجزئیات آگاه بودن .
تاریخ عمومیلغتنامه دهخداتاریخ عمومی . [ خ ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاریخی که شامل کلیات از قبیل شرح وقایع و جنگها، ذکر سلاطین ، رؤسا، اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جهان است .
تارقلیلغتنامه دهخداتارقلی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز است که در 12هزارگزی باختر سراسکند و 13هزارگزی خطآهن میانه به مراغه واقع است . کوهستانی و معتدل است و 2
مؤرقلغتنامه دهخدامؤرق . [ م ُ ءَرْ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأریق . مُؤْرِق . بیداردارنده کسی را. بیدارنگاهدارنده و بازدارنده از خواب . (ناظم الاطباء).
مؤرقلغتنامه دهخدامؤرق . [ م ُ ءَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأریق .بیدارداشته شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازداشته شده از خواب و بیدار نگاهداشته شده . (ناظم الاطباء).
اسهارلغتنامه دهخدااسهار. [ اِ ] (ع مص ) بیدار داشتن . (منتهی الارب ). بیدار گردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بیدار کردن . بی خواب کردن . تأریق .
تاریخ الروملغتنامه دهخداتاریخ الروم . [ خُرْ رو ] (ع اِمرکب ) رجوع به تاریخ رومیان و تاریخ اسکندری شود.